گزارش

سید‌مهدی موسوی؛ جشنواره‌های شعر، مداحان سکه‌پرست تربیت کرد
سید‌مهدی موسوی؛ جشنواره‌های شعر، مداحان سکه‌پرست تربیت کرد
24 ژوئیه 2018 by محمد تنگستانی

بخش اول:
پروژه جدید ایران‌وایر «ایران فقط تهران نیست» نام دارد. در این پروژه قصد داریم با کمک شما، هنرمندان و هنرآموزانِ شهرستان‌ها و روستاهای سراسر کشور را معرفی و با آنها گفت‌وگو کنیم. اولویت هم هنرمندانی هستند که یا در رسانه‌های غیرمستقل ایران سانسور شده‌اند و یا به دلیل «شهرستانی» بودن، به آن‌ها اهمیت داده نشده است. ما بدون گزینش و یا جهت‌گیری سیاسی، آنها را به مخاطبان «ایران‌وایر» معرفی خواهیم کرد.

در بخش اول این پروژه، اولویت ما هنرمندان استان‌های خوزستان، اصفهان و خراسان است. برای مشارکت در این پروژه و یا معرفی هنرمندانی که در شهرستان‌ و یا روستای شما زندگی و فعالیت می‌کنند، می‌توانید با [email protected] با ما در تماس باشید.

ما تصمیم گرفته‌ایم در کنار معرفی کارآموزان هنر، هنرمندان شناخته شده شهرستان‌ها را به شما معرفی کنیم.
مهدی موسوی ۴۱ سال پیش در تهران زاده شد و فارغ‌التحصیل  رشته دارو‌سازی در مقطع دکترا است. او تاکنون کتاب‌‌هایی مانند «حتی پلاک خانه را»، «گفت‌وگو در تهران» و «مردی که نرفته‌ است، برمی‌گردد» را چاپ و عرضه کرده است. شاید به اشتباه و یا از روی حسادت و بدخواهی عده‌ای مهدی موسوی را «پدر غزل» معاصر نامیده باشند. این پدر و مادر خطاب کردن افراد در هنر ایران، یک شوخی بیش نیست. اما مهدی موسوی یک غزل‌سرای پیشرو و شناخته شده در ادبیات معاصر ایران است. شاید کم تر شاعری در جامعه امروز ایران که سرانه مطالعه در آن بین دو تا سه دقیقه است، به اندازه مهدی موسوی مخاطب داشته باشد. این یعنی غزل‌های او در جامعه زمزمه می‌شوند و نسبت به جامعه و دغدغه‌های اجتماعی متعهد است. این بیش تر از همه هذیان‌هایی که برخی به این غزل‌سرا نسبت داده‌اند، اهمیت دارد و سبب ماندگاری او در ادبیات ایران خواهد بود. مهدی موسوی سال ۱۳۹۶ مجبور به ترک ایران شد و در حال حاضر در کشور نروژ سکونت دارد.

 

در انقلاب ۱۳۵۷ هنرمندان نقشی کلیدی داشتند و شاعران پیامبران احزاب سیاسی بودند. آیا هنر و هنرمندان در اعتراضات اخیر ( دی ماه )حضور داشتند؟

ـ هنرمندان در حوادث اخیر جهت‌گیری‌های متفاوتی داشته‌اند. برخی از هنرمندان (که طیف عظیمی هم هستند) مثل همیشه سعی داشتند نقش خنثی و بی‌تفاوت را بازی کنند. هنرمندانی که در روزهای کشتار مردم در خیابان‌ها، ترانه‌ عاشقانه‌ می‌گذاشتند و فقط در حوادث اجتماعی‌ای حضور فعّال دارند که وارد شدن به آن حوادث لایک و فالوور جذب می‌کند و تاوانی ندارد! برخی دیگر از هنرمندان نیز که به طیف «حکومتی» و «شهرستان ادب»  و... معروفند یا در چنین موقعیّت‌هایی به سرودن اشعار ضدّ مردم و برعکس جلوه دادن واقعیّت مشغولند یا اینکه سعی می‌کنند با فرافکنی در آن روزها درباره‌ی کشتار کودکان یمن و تبعیض نژادی در آمریکا و... حرف بزنند تا افکار جامعه را به سمت دیگری هدایت کنند. امّا هنرمندانی هم هستند که در آن روزها کنار مردم ایستادند. عدّه‌ای از آنها با سرودن اشعار و ترانه‌ها، کشیدن کارتون و... که اکثراً شعاری بوده و ارزش هنری چندانی نداشتند (امّا دارای وجهی حماسی و اجتماعی بودند)، سعی می‌کردند به مردم شور و شوق بدهند. یا اینکه با نوشتن متن و حمایت از مردم در خیابان، به روحیه‌ مبارزین کمک کنند و نگذارند کشته‌شدگان و زندانی‌ها به راحتی فراموش شوند. بخش دیگری از هنرمندان هم خودشان در کنار مردم در خیابان‌ها حضور داشتند و ما در وقایع اخیر، شاهد دستگیری چند تن از شاعران و نویسندگان عزیز (مخصوصاً در شهرستان‌ها) بودیم. این افراد، نه فقط به عنوان یک هنرمند، بلکه به عنوان یک انسان مبارز، سعی می‌کردند در کنار مردم سرزمینشان باشند. و در انتها بخش دیگری از هنرمندان هم بودند که شعرهایشان به عمق ماجرا اشاره می‌کرد. در واقع می‌خواستند با پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی در لایه‌های درونی و هدف گرفتن فلسفه‌ دیکتاتوری و نقد مشکلات جامعه در بستری هنری، بین هنر و سیاست پیوندی برقرار کنند. آنها در واقع بخش فرهنگسازی و بلندمدّت ماجرا را به دوش می‌کشند.
به نظر من هر سه طیفی که هر کدام به شکلی در مبارزه دخیل بودند، وجودشان ضروری است. همان‌گونه که برای جامعه هم نیما و اخوان لازمند هم نسیم شمال و دهخدا و هم فرّخی یزدی و گلسرخی... و البته متأسفانه در تمام دوران‌ شاعران خودفروش نیز وجود داشته و خواهند داشت.

 

هر منطقه با توجه به آب و هوا، زبان و گویش محلی، فرهنگ بومی خود را می‌سازد که خرده فرهنگ تعریف می‌شود و خرده فرهنگ‌ها در کنار هم فرهنگ یک کشور را شکل می‌دهند. در چهار دهه گذشته، سیستم ایده‌ئولوژی و فکری حاکم بر ایران دنبال یک‌دست‌سازی و اسلامیزه کردن هنر معاصر و نزدیک کردن آن به ایده‌ئولوژی‌های حکومتی و مذهبی بوده است. گمان می‌کنید این تلاش‌ها به نتیجه رسیده و موفق شده‌اند؟

ـ بله تا حدّ زیادی موفّق بوده است. در خیلی از شهرهای کوچک، جلسات اصلی که به جوان‌ها و نوجوان‌ها خط می‌دهند جلسات وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات، حوزه هنری، شهرداری و... هستند که هرکدام بخشی از شعر حکومتی را ترویج می‌دهند و خطّ قرمزهای پررنگی دارند.
از آن‌طرف، جوان‌های شهرستانی، تا چند سال قبل تنها راه مطرح شدن را حضور در جشنواره‌های ادبی می‌دیدند. که این جشنواره‌ها با کمک جوایز و داوری‌های خاص، به آرامی نسل جوان و نوجوان شاعر را دچار استحاله کرده و از آنها مدّاحان سکّه‌پرستی می‌ساختند که حاضرند در مورد هر موضوعی و با هر سبک و سلیقه‌ای شعر بگویند و از خود اراده‌ای ندارند.

یکی از مشکلات دیگر شهرستان‌ها، نبودن نشریات و مجلات مستقلی است که منعکس کننده‌ صدای شاعران ناشناس امّا قدرتمند است که ساکن پایتخت نیستند. در نبود این نشریات و انحصاری بودن رسانه‌ای مثل صدا و سیما، چاره‌ای نیست جز محو شدن یا همرنگ جماعت شدن که بازی باخت-باخت است. البته که در سال‌های اخیر، آمدن اینترنت، سایت‌های ادبی، وبلاگ‌نویسی و بعد از آن شبکه‌های اجتماعی، این نظام قدرت را بر هم زده و رسانه‌های جدیدی ایجاد شده‌اند که از نظام قدرت پیشین تبعیّت نمی‌کنند و حکومت با وجود فیلترینگ و کنترل شدید، هنوز نتوانسته کامل بر آنها مسلّط شود. البته که این نظام قدرت جدید، همان‌قدر که به سود خرده‌فرهنگ‌ها بوده، گاهی نیز نظام‌های قدرت جدیدی را خلق کرده که به مراتب از حکومت خطرناک‌تر بوده و به حذف خرده‌فرهنگ‌ها در مقابل موج‌ها، ابتذال و سطحی‌نگری عام‌گرایانه انجامیده است.

لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد کنید