گزارش

امیری: بعد از مصاحبه با خمینی ترس وجودم را فراگرفت
امیری: بعد از مصاحبه با خمینی ترس وجودم را فراگرفت
20 فوریه 2016 by منصوره فراهانی

«نوشابه امیری»، روزنامه نگار ایرانی ساکن فرانسه، روزنامه نگاری در دوران انقلاب را در تجربه کاری خود دارد. او از سن ۱۹ سالگی، یعنی در سال ۱۳۵۰ کار روزنامه نگاری را شروع کرد و در سال‌های اوایل انقلاب، خبرنگار روزنامه «کیهان» بود. 

نوشابه امیری ۲۶ ساله بود که محمدرضا شاه پهلوی ایران را ترک کرد  و «شاپور بختیار» نخست وزیر شد. او که هم در دوران پهلوی و هم بعد از انقلاب در مطبوعات و رسانه ها حضور داشته، آزادترین دوران مطبوعات و رسانه‌ها را در دوره بختیار که ۳۷ روز بیش تر طول نکشید، میداند. 

این روزنامه نگار که حالا  ۶۳ ساله است، به «خبرنگاری جرم نیست» میگوید: «آقای بختیار فردی روشن‎فکر بود که خود در خارج از ایران بزرگ شده بود. ایشان در جلسه با سردبیران مطبوعات، رسانه ایده آل خود را "لوموند" معرفی کرده بود.»

لوموند، روزنامه ای فرانسوی است که شهرت جهانی دارد. جهت گیری این رسانه، چپگراى ميانه رو است اما بسیاری نیز معتقدند که این روزنامه از نظر سیاسی، موضعگیری میانهرویی دارد. 

به طور کلی، روزنامه لوموند مانند سازمانى آكادمیک است كه در آن بيش تر روزنامه نگاران نه تنها در استخدام رسمى روزنامه هستند بلكه سهام‎داران مالى اين شركت نيز محسوب میشوند. از این رو، خبرنگاران این روزنامه در انتخاب مديران رده بالاتر و مديران اجرايى ارشد نقش ایفا می‌کنند. 

نوشابه امیری می‌گوید: «اگرچه خود آقای بختیار دیدِ بازی داشت و آزادی به رسانه‌ها داده بود اما این آزادی به نوعی بی قاعده و همراه با هرج و مرج همراه بود.»

او آزادی آن دوران را «آزادی آنارشیسم» میداند و آن را به فنری تشبیه میکند که مدتها فشار (سانسور) را تحمل کرده و به یک باره این فشار از رویش برداشته شده باشد: «آزادی مطبوعات به نوعی هر کی به هر کی بود و روزنامه ها و مطبوعات با توجه به تمایلات گرداننده‌های خود جهت‌گیری میکردند.» 

نوشابه امیری قبل از بازگشت روح الله خمینی به ایران، در زمستان ۵۷ در «نوفل لوشاتو» فرانسه با او مصاحبه‌ای انجام داد که در تاریخ مطبوعات کشور ماندگار شده است. درباره این مصاحبه میگوید: «من خیلی جوان بودم که این مصاحبه را انجام دادم. به قصد تعریف از خودم این را نمی‌گویم بلکه به قصد نشان دادن واقعیت حاکم در آن دوران میگویم که مصاحبه شجاعانه بود و بدون ادیت هم چاپ شد.» 

وی میافزاید:«علت آن شجاعت هم به این دلیل است که در آن زمان بسیاری از مردم، از جمله خود من، روحانیون را در قدرت نمیدیدیم. بسیاری از مردم فکر نمی کردند که آخوندها بیایند و مملکت را اداره کنند. البته آنها که پشت این حرکتهای اسلامی بودند، برنامههای خودشان را داشتند. به نظر من، در سطح جامعه خیلی‌ها تصور می‌کردند که تنها ظاهر قضیه اسلامی است و ملت ایران در آن زمان به یک انقلاب آزادی بخش فکر می‌کرد.» 

امیری زمانی را به یاد میآورد که با خبرنگار «گاردین» در حال پوشش خبری تحولات دوران انقلاب بودند:«خبرنگار گاردین به من گفت می دانی در کشورت انقلاب اسلامی میشود؟ من فقط خندیدم زیرا باور نداشتم. حداقل برای نسل ما، روحانیون وزنه سیاسی نبودند. روحانیون درباری زیاد بودند که آقای خمینی با خیلی از این افراد هم مخالف بود و حضور آنها در قدرت را تایید نمیکرد؛ مثل آیت الله شریعتمداری که هم در ایران بود و هم خیلی نفوذ داشت.» 

امیری یکی از اشتباهات اصلی جامعه روشن‎فکر در آن زمان را جدی نگرفتن نقش روحانیون میداند و می‌گوید: «برای من، آخوند سیاسی همان کسانی بودند که در تاریخ اهمیت داشتند اما تصویر عمومی از آخوند، آنهایی بودند که جمعهها درخانه‌ها می‌آمدند و روضه می‌خواندند و پولی می‌گرفتند و می‌رفتند.»

وی در پاسخ به این که آیا در زمان مصاحبه، آیت الله خمینی را هم یک روحانی معمولی میدیدید؟ می‌گوید: «نه؛ مسلما  آقای خمینی را یک روحانی معمولی نمی‌دیدم؛ یک چیزی در حرکات و رفتار او بود که به من حس نفرت و خشم می‌داد.»  

نوشابه امیری ادامه میدهد: «زمانی که مصاحبه ما تمام شد، احتمالا چون سوالات را دوست نداشت، انگشتش را به سمت من گرفت و گفت اگر یک کلمه از این مصاحبه این‎ور و اون‎ور شود، خودتان می دانید. آن، لحظه ای ترسناک بود.» 

این تهدید، ترسی را در وجود خانم امیری پدید آورده بود که حتی زمانی که مصاحبه را برای سردبیرش در ایران می‌خواند، این ترس را احساس میکرد: «بعد از خواندن مصاحبه به سردبیرم گفتم این آقا با خشم و نفرت به ایران می آید.»

نوشابه امیری می گوید در آن زمان هم می‌توانسته است تصور کند که ورود روح الله خمینی به ایران میتواند آزادی زنان را محدود کند:«من در آن زمان به این موضوع فکر میکردم و برای همین در سوالاتم این را مطرح میکنم. چرا که در همان زمان، اسید پاشیها شروع شده بود. اگر چه گفته میشد که کار ساواک است اما بیش تر، اقدام نیروهای اسلامی بود.برای همین، در سوالاتم از آقای خمینی پرسیدم که زن ها تحت فشار خواهند بود یا نه؟ ضمن این که تمام مدتی که من آن جا بودم، همراهان ایشان هم خیلی ترسناک بودند؛ از خانم "مرضیه دباغ" که مسوول دفتر خانم آقای خمینی بود تا "هادی غفاری"و.... البته در بین همراهان وی، افرادی که کمی شبیه ما بودند هم از جمله «محسن سازگارا» حضور داشتند.» 

نوشابه امیری تاکید میکند: «همان روزهای اول انقلاب، این تصور را داشتم که ما (زنان) را در فشار خواهند گذاشت. برای همین، با انقلابیون همذات پنداری نمی کردم و آنچیزی که باعث شد که در ماجرای انقلاب ادامه دهم، همراهی دوستان اطرافم بود. آنها عشق انقلاب و استقلال داشتند.» 

این روزنامه‌نگار میگوید: «البته برای آنها هم آزادی، اولویت نبود و استقلال اولویت داشت. جامعه عقب مانده، شعارهایش هم مثل خودش بود. به طوری که در آن زمان خیلی اهمیت داشت تا شما یک ضد امریکایی باشید به جای این که طرفدار آزادی باشید. مجموعه عقب ماندگیها دست به دست هم داد تا انقلاب شکل گرفت.» 

لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد کنید